ما در جهانی هستیم که باید... بین جلاد بودن و قربانی بودن ...
همواره یکی را انتخاب کنیم.. و همه قربانی هستیم...
آلبرکامو
چرا چیزی هست به جای اینکه نباید باشد؟
چرا ما وجود داریم؟
چرا این مجموعه از قوانین خاص و نه قوانین دیگری وجود دارند؟
شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی
هر لحظه به دام دگری پا بستی
گفتا:شیخا هر آنچه گویی هستم
آیا تو چنان که مینمایی هستی؟
کاش احساسات می مرد...
امروز تو را برنده اعلام کردن....
برنده چرا...
ما از تو می خواهیم یاد نرود که گفتی ...
می ترسم تو هم مانند...
25 خرداد 1392
در زندگی زخم هایی هست که مثل خوره روح آدم را آهسته در انزوا می خورد و می
تراشد. این دردها را نمی شود به کسی اظهار کرد چون عموما عادت دارند این
دردهای باور نکردنی را جزو اتفاقات و پیش آمدهای نادر و عجیب بشمرند و
اگر کسی بگوید یا بنویسد مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می
کنند آنرا با لبخند شکاک و تمسخرامیز تلقی بکنند .
صادق هدایت
برای زنده ماندن، باید خودت را از درون بکُشی؛ از این رو بیشتر آدمها همه
چیز را رها کرده اند، چون می دانند که هر اندازه هم تلاش کنند، سرانجام می
بازند و زمانی که به این نقطه رسیدی، هر گونه مبارزه ای بیهوده است.
ژان پل سارتر